loading...
باران پاییزی وبلاگ جدید من
مهدی بازدید : 19 دوشنبه 01 مهر 1392 نظرات (0)


 

مدیون خون توآم

که نبودم و عاشقانه برای بودنم جنگیدی

که ندیدم و دلاورانه برای ذره ذره ی خاک کشورم و دور کردنش از دست نااهلان جان دادی

من تا ابد مدیون نگاه مادرت هستم

و عصای دستی که برایش نشدی

مدیون پدرت که به جای تن تو

تکه ای استخوان، شد فرزندش

مدیون خواهرت

که حتی قبری برای ریختن اشک های دل تنگی اش نشانش ندادند

مدیون همسرت هستم

که همراه و هم پایش نشدی

و او مردانه جای نبودنت را پر کرد

مدیون فرزندت

که مزه ی پدر داشتن را نچشید

وقتی دست های دوستش را در دست پدرش دید

و پدر شد قاب عکس روی طاقچه و غروب پنج شنبه ها

مدیون پاهایی که جا گذاشتید و هم پای فرزندانتان راه نرفتید

مدیون دست هایی که رهایشان کردید و نتوانستید عزیزانتان را به آغوش بکشید

مدیون چشمهایی که ندید

سینه ای که سرفه و خس خس سالهاست هم نفس آن شده

شیرین تر از این بدهکاری تلخ من

حرف های یکی از هم قبیله ای های شما بود

که روی تخت آسایشگاه دراز کشیده بود و هیچ توقعی از من و هم نسلانم نداشت

نازپرورد تنعم نبرد راه به دوست / عاشقی شیوه ی رندان بلاکش باشد



ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 147
  • کل نظرات : 2
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 13
  • آی پی دیروز : 1
  • بازدید امروز : 116
  • باردید دیروز : 2
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 128
  • بازدید ماه : 180
  • بازدید سال : 343
  • بازدید کلی : 3,969