فکر میکنم این موضوع را چندبار توی همین وبلاگ نوشتهام آن هم به بهانههای مختلف. اینبار هم به بهانه دیگری مجبورم آن را نبش قبر کنم. سال 83 وقتی در روزنامه همشهری بودم خبری به دستم رسید. مردی در جنوب ایران ادعا کرده بود که هری پاتر داستان او بود چون اول او نوشته بود و بعد دستنویسهاش را در اختیار دوستش قرار داده بود تا چاپ کند. ولی بعد بهخاطر بمباران خودش از آن شهر رفته بود. این مثلا نویسنده توضیح داده بود که دوستش بعدها در سفر به انگلستان، این داستان را در یک کافه برای کسی تعریف میکند و اینجوری دهانبهدهان میگردد و به گوش رولینگ میرسد و باقی قضایا.
حالا شده حکایت این مجری تلویزیونی که مثل قاطبه مجریها نه سوادی دارد نه مطالعهای. دست کم بعضیشان مرید و عبد کسی هم نمیشوند ولی این طرف چون باید از راه چاپلوسی و خزعبل سر هم کردن به جایی برسد جمله درخور تاملی گفته است. طرف با خبرگزاری مهر مصاحبه کرده و گفته اسپیلبرگ داستان «نجات سرباز رایان» را با الهام از مستندهای آوینی ساخته است. انگار قرار نیست بساط چنین دریوریهایی در ایران برچیده شود. دولت احمدینژاد هم که رفت و بازار چنین پرتوپلا گفتنهایی کساد شد. شاید آدمهایی از این دست هنوز تو باغ نیستند. البته این قضیه مسری است احتمالا. چون وقتی یکی مثل شمقدری به عنوان مسئول(!) میگوید اسکار فرهادی با لابی او و دوستانش محقق شده خب چرا این بندهخدا در مدیوم خودش اظهارنظر نکند. یکی ادعای مدیریت جهان را داشت، یکی میگفت پدر راهسازی ایران است، یکی میگفت...بگذریم. اما کسی نمیگوید امروز روز مولاناست، خیر سرمان، و حتی یک برنامه تلویزیونی هم درباره این شاعر نداریم آن وقت اعتراض میکنیم به ترکیه که میخواهد مولانا را شاعری ترک نشان دهد.