ورزش مغز
مغز آدم همچو روح، یا چون بدن گیرد توان
گر دهی ورزش به آن، فرقی نبینی تو درآن
ورزش مغزای جوان، دانی چه هست تا گیری آن ؟
در به نیستی غوطه رو، از هیچ بساز چیزی عیان
با خیال هم می توان، مغز را بگیری تو به کار
اما باید نظم دهی، تا بهره آرد آن به بار
گر نخواهی از خیال، نیرو رسانی مغز خویش
در به جبر غوطه برو، مجهول شناسان یک و بیش
یا که در یک امر عام، با خود بگیر راه جدل
گفتگو کن با خودت، یک سو تو گیر خود را بدل
یا بیا در سایت من، اندیشه کن تا یابی راه
نقد کنی بر گفته ام، ثابت کنی راهی است به چاه !
تا بگیریم دست هم، بی وقفه آریم از سخن
خود همین ورزش بوَد، بر مغز هر دو در زَمَن
هم توان یابیم زِ مغز، هم راهی یابیم یک زِ دو
پس دو بهره می بریم، گر گیریم این ره من و تو