برنامه ها وهمراهان سفر روحانی به نیویورک

1. شرکت در مراسم افتتاحیه مجمع عمومی سازمان ملل
2. دیدار با روسای جمهور فرانسه ، اتریش ، وزیر خارجه آلمان ، نخست وزیر فیجی در روز اول در نیویورک
3. مصاحبه با شبکه های تلویزیونی سی ان ان و روزنامه واشنگتن پست ومصاحبه با   سی بی  اس   .
4. دیدار با روسای جمهور تونس و لبنان و دبیر کل سازمان همکاری های اسلامی .
5. ملاقات با دبیر کل سازمان ملل
6. ملاقات با روسای جمهور ترکیه و معاون نخست وزیر عراق و نخست وزیران ایتالیا و اسپانیا
7. ملاقات با ایرانیان مقیم آمریکا
8. حضور و سخنرانی در افتتاحیه نشست وزرای خارجه کشورهای عضو جنبش عدم تعهد (نم) .
9. سخنرانی در اجلاس خلع سلاح هسته ایی
10. سخنرانی در مجمع عمومی سازمان ملل متحد
11. کنفرانس مطبوعاتی با خبرنگاران و رسانه ها در روز آخر

زمان سخنرانی دکتر روحانی در مجمع عمومی سازمان ملل متحد به وقت ایران ساعت ۲۴ روز سه شنبه دوم مهر ماه ۹۲ می باشد.

هئیت سیاسی و همراهان دکتر روحانی در سفر به نیویورک

•  وزیر امور خارجه ایران به همراه هئیت سیاسی       محمد جواد ظریف
• رئیس سازمان میراث فرهنگی و گردشگری             محمد علی نجفی
• رئیس دفتر ریاست جمهوری                                 محمد نهاوندیان
•  مشاور رسانه ایی ریاست جمهوری                       محمد رضا صادق
• مشاور فرهنگی ریاست جمهوری                          حسام الدین آشنا
• وزیر ارتباطات                                                     محمود واعظی
• ریاست بنیاد شهید                                            حجت الاسلام شهیدی
• نماینده کلیمیان در مجلس                                  سیامک صره صدق
• نماینده شیراز در مجلس                                     احمد رضا دستغیب

ایمان به هدف باعث میشود علاوه بر درست انجام دادن ان کار حتی اگر کسی شما را خواست از کار یا هدفتان زده کند و یا مانع انجام کار شما شود نمیتواند چون شما به هدف خود اطمینان دارید.

موردی که شخصی که ایمان به کارش نداشه باشد مواجه میشود ان است که شخص چون به کارش اطمینان نداشته باد کسل میشود و کارش را به خوبی انجام نمیدهد.

 که در این زمینه امام علی (ع) میفرماید:

کسی که در امور دنیوی تنبلی کند نزد من مبغوض است چرا وقتی در امور دنیوی کسل باشی در امور اخرت خود بیشتر تنبل و کسل میشوی.به همین دلیل اهمیت تامین معاش در اسلام خیلی مورد تاکید قرار گرفته.(مَن لا مَعاشَ له لا معادلَه)کسی که دنبال تامین زندگی دنیوی نباشد زندگی اخروی خود را هم تامین نمیکند.

من هیچیم نیست، حالم خوبه، گول این اشکها رو نباید خورد،

میدونی که واسم مهم نیستی،

اینا از شادی ان که داری میری از پیشم،

بیا اینم عکسات و خاطراتت...

بی معرفت تو همه ی دنیای من بودی

دومین کتابی که از خالد حسینی خوندم ٬ مثل " بادبادک باز " نچسبید ! ولی کتاب بدی نبود اگه بخوام یه ولی دیگه هم بیارم اینه که شاید ارزش پول دادن و خریدن و نداشته باشه ولی ارزش خوندن و داره !

دقیقا نفهمیدم نویسنده میخواد چی رو بگه و هدفش چیه ! زن و شوهری که دلشون میخواست کلی بچه داشته باشن با به دنیا اومدن فرزند پنجمشون نظرشون عوض شد ! فرزند پنجمی که نویسنده سعی داشت بگه که از دوران ماقبل تاریخ در رحم این زن جا گرفته ! دیگه خیلی زیادی تخیلی بود . ایده ی قشنگی داشت این کتاب ولی اصلا قشنگ ادامه نداده بود بنظرم اگه خانم لسینگ بعد از به نظر رسیدن ایده اش اونو میداد به خانم جی کی رولینگ تا ادامه اش بده چیز قشنگی درمیومد  ولی در کل بد نبود ٬ دست زی زی  خودم درد نکنه

فوق العاده عالی و فوق العاده محشر بود این کتاب ٬ کتابی که به نظرم نه تنها ارزش خریدن و داره بلکه ارزش چندبار خوندم داره ٬ استاد iago خیلی ممنون از بابت معرفیش  باباگوریو پدری بود که به خاطر دوتا دخترش هرکاری میکرد و تمام وسایل زندگیشو فروخته بود تا دختراش با شوهراشون جز ثروتمندان پاریس محسوب بشن ولی دو تا دخترش حتی سر قبر پدرشون که مسبب مرگشم خودشون بودن حاضر نشدن ! بازم میگم خیلی چسبید و خیلی عالی بود و خیلی دردناک ! ادبیات خیلی خوبی هم داشت میشه کلی جمله ی فشنگ قشنگ ازش استخراج کرد !

خوشحالی نوشت : از دعاهای همتون ممنون از ساجده و زهرا و نفیسه و سارا که تو بدترین لحظه ها باهام بودن و از همه تون که جویای احوال بودید ممنون  ٬ جواب آزمایش مامانم اومد بالاخره و نیازی به عمل مجدد نیست :) تشکر از خدا هم که جای خودشو داره :) و امام مهربونم که بازم بهم هدیه داد :)

تصمیم نوشت : دیگه قسمت غم بار سفرهای ایران گردیمو تند تند برای خودم مینویسم تا به قسمت قشنگش برسه که مال شما بشه ! از وقتی موضوعش رفته تو بیمارستان فکر کنم اذیت شدید از خوندنش و حس میکنم برای کامنت گذاشتن رودربایستی دارید !

همینجوری نوشت : بیایید شادی هایتان را تقسیم کنید گور بابای غم هایتان !

پاییز مرا عاشق می کند ، باران عاشق تر !!!

پاییز که می شود

انگار از همیشه عاشق ترم

در تمام طول پاییز

نمناکی شب ها را

با تمام منفذهای پوستم

لمس می کنم

وچشمانم همه جا

نقش دیدگان تورا جستجو می کند

پاییز که می شود

همراه برگها رنگ عوض می کنم

زردو نارنجی می شوم و

با باد تا افقی که چشمانت

درآن درخشیدن گرفت

پیش می روم

و مقابلت به رقص درمی آیم

تا آن جا که باور کنی

تمام روزهایی که از پاییز گذشته

تا به امروز

همواره عاشقت بوده ام

پاییز که می شود

بی قراری هایم را در باغچه کوچکی

می کارم و آرام آرام

قطره های باران را

که روزهاست در دامنم جمع کردم

به باغچه می نوشانم

میدانم تا آخر پاییز

تمام بی قراری هایم شکوفه خواهد داد

و با اولین برف زمستان

به بار خواهد نشست

پاییز که می شود

بی آنکه بدانم چرا

بیشتر از همیشه دوستت دارم

و بی آنکه بدانی چرا

دلم بهانه ات را می گیرد

وپاییز امسال....

عشق جنس دیگری دارد و

معشوق خواستنی تر است...

کاش می دانستی!

دوستان و همنوردان گرامی

در این راه که می پیمائیم ، راهی که از آینده آن بی خبریم

و زمانی که چون برق و باد در حال گذر است

بگذاریم خرده اختلاف هایمان با هم باقی بمانند

خواهش می کنم ! نخواهیم که یکی شویم و یکی فکر کنیم

نخواهیم که هر چه شما می پسندید ما نیز همان را بپسندیم

و هر چه ما می پسندیم به همان گونه مورد پسنده شما نیز باشد

نخواهیم هر دو یک شیوه نگاه کردن را

نخواهیم که انتخابمان یکی ، سلیقه مان یکی ، و روشمان یکی باشد

همنوردن بودن ، همکار بودن ابدا به معنی شبیه شدن نیست و شبیه شدن دال بر کمال نیست بلکه دلیل توقف است .

دوستان من

اگر زاویه دیدمان نسبت به چیزی یکی نیست بگذاریم یکی نباشد

بگذاریم در عین وحدت مستقل باشیم

بخواهیم که همدیگر را کامل کنیم نه ناپدید

بگذاریم صبورانه در خصوص هر چیزی که مورد اختلاف ماست بحث کنیم

اما نخواهیم که بحث ، ما را به نقطه مطلقا واحدی برساند .

بحث باید ما را به ادارک متقابل برساند نه فنای متقابل

اینجا سخن از شاگرد و استاد  - مبتدی و پیشکسوت نیست

سخن از واقعیت ها و حقیقتهای عینی و جاری زندگی است .

بیائیم معلوماتمان را تاخت بزنیم

بیائیم کلنجار برویم اما ، سرانجام نخواهیم که غلبه کنیم

بیائیم حتی اختلاف های اساسی و اصولی مان را در بسیاری از زمینه ها ، تا آنجا که حس کنیم دوگانگی ؛ شور  و حال و هیجان می بخشد نه پژمردگی و افسردگی و فنا حفظ کنیم

من و تو حق داریم در برابر هم قد علم کنیم و حق داریم بسیاری از نظرات و عقاید هم را نپذیریم .

بی آنکه قصد تحقیر هم را داشته باشیم .

همنورد بیائید متفاوت باشیم

دست نوشته های انسان وارسته کوهنورد نامی ، شاعر ، نویسنده ، فیلم ساز ، ترانه سرا و روزنامه نگار زنده یاد نادر ابراهیمی

چقدر دلم هوای زیارت کرده

دلم که میگیرد میروم به زانوی ادب مقابلش مینشینم چشم میدوزم به ضریحش دلم را پرواز میدهم در هوای زائرانش

حالا دیگر منی نیست فقط اوست که دلبری میکند

هوا پر از عطر بهشت میشود و دلم سبک چون پر

آری باید بروم ، باید رفت ،‌ باید گذر کرد

مدیون خون توآم

که نبودم و عاشقانه برای بودنم جنگیدی

که ندیدم و دلاورانه برای ذره ذره ی خاک کشورم و دور کردنش از دست نااهلان جان دادی

من تا ابد مدیون نگاه مادرت هستم

و عصای دستی که برایش نشدی

مدیون پدرت که به جای تن تو

تکه ای استخوان، شد فرزندش

مدیون خواهرت

که حتی قبری برای ریختن اشک های دل تنگی اش نشانش ندادند

مدیون همسرت هستم

که همراه و هم پایش نشدی

و او مردانه جای نبودنت را پر کرد

مدیون فرزندت

که مزه ی پدر داشتن را نچشید

وقتی دست های دوستش را در دست پدرش دید

و پدر شد قاب عکس روی طاقچه و غروب پنج شنبه ها

مدیون پاهایی که جا گذاشتید و هم پای فرزندانتان راه نرفتید

مدیون دست هایی که رهایشان کردید و نتوانستید عزیزانتان را به آغوش بکشید

مدیون چشمهایی که ندید

سینه ای که سرفه و خس خس سالهاست هم نفس آن شده

شیرین تر از این بدهکاری تلخ من

حرف های یکی از هم قبیله ای های شما بود

که روی تخت آسایشگاه دراز کشیده بود و هیچ توقعی از من و هم نسلانم نداشت

نازپرورد تنعم نبرد راه به دوست / عاشقی شیوه ی رندان بلاکش باشد

هر دم از عمر ميرود نفسي
چون نگه ميكنم نماند بسي...

پاییزتون مبارک .

خوش درخشيدند در روز اول مسابقات ودر سه وزن اول رحيمي و يزداني در اوزان 55 و 96 كيلوگرم با كسب 2 مدال

طلا برگ زرين ديگري بر افتخارات ايران در مسابقات جهاني افزودند و اميدواريها براي موفقيت كشتي گيران در

المپيك آينده را دوچندان كردند.درود بر غيرت و جوانمرديشان كه ملتي را شاد كردند.

اگه روزي داستانم رانقل كردي بگو.  بي كس بود اما كسي را بي كس نكرد.تنها بود اما كسي را تنها نگذاشت.دلشكسته بود اما كسي را نشكست.كوه غم بوداماكسي را غمگين نكرد.شايد بد بود ولي براي كسي بد نخواست.

به محض این که احساس کردین

غرورتون بازیچهی کسی شده

کوله بار آرزوهاتونو بردارین

و بزنید به چاک

داغ زانو زدنتون رو

به دل هر کی که با غرورتون

بازی می کنه بزارین

ایا در این دنیا کسی هست که بفهمد

که در این لحظه چه میکشم چه حالی دارم

چه قدر زنده نبودن خوب است خوب .....

دارم کم کم قاطی برو بچ هنری میشم جوی که همیشه دوست داشتم واردش بشم. از طرف بچه های تئاترمون چندتا بلیط تئاتر هنرهای آیینی گرفتم و رفتم سه تا تئاترشون رو دیدم. از جو تئاتر خوشم اومد.  قبلنا تئاتر کمدی رفته بودم ولی تا حالا تئاتر جدی رو تجربه نکرده بودم. به قول یکی از بچه ها تئاتر هیچوقت نمی تونه بد باشه حتی بدترین تئاتر هم قشنگه. پر بیراهم نمیگه. به نظر منم بدترین تئاترم که باشه همین که حسش میکنی و نزدیکی به صحنه و همه چیز رو لمس می کنی  متنهاش و موضوعهاش قشنگه فضاش بازتر و صحنه آراییش ازادانه تره موزیک و کلام توش تاثیر گذارتره دقیقا همون فضایی که من توی سینما هم دوست داشتم فضایی کوچک و محدود که تو باید توی اون فضا داستان روایت کنی یه فضای دیالوگ محور مثل فیلمهای ( dogville, cast away, before sunrise و before sunset) لذت بردن از متن و موزیک و بازی و صحنه ارایی و خلاقیت در بیان داستان و علاوه بر اینها حس نزدیکی به داستان و درگیر شدن در داستان، جالبه حس خوبی داره. نظرم نسبت به تئاتر عوض شد همیشه فکر می کردم تئاتر هم مثل سینمای ایران بدبخت و بی کیفیت، ولی الان همچین نظری ندارم دوست دارم بازم تئاتر برم حسش رو دوست داشتم. خدا رو چه دیدی شایدم اصلا کلا واردش شدم ( من یه چیزی گفتم شما باور نکنید). این هفته هم که جشنواره مقاومته و منم یه 4 تایی بلیط گرفتم که برم. البته لازم به ذکره که بلیطها مجانی و من هم مهمان ویژه این نمایشهام، خلاصه اگه اونجا اومدین و یه پسری با ته ریش و قیافه غیر هنری دیدن بدونید منم.

امروزم که اومدم دلم واسه اینجا ودوستام خیلی تنگ شده بود امیدوارم همه سالم و سر زنده باشن فعلا